شهید متفکر مطهری عزیز در کتابش چنین می نویسد :
در زمان رضاشاه ، آشوب هایی در مشهد شد و دامنه این آشوب ها به شهر ما "فریمان" نیز کشیده شد .
بعد از آن قضایا ، پدر من جزء کسانی بود که آن ها را گرفتند و بردند زندان .
البته بعد از حدود یک ماه قرار منع تعقیب صادر شد و آزاد شد .
اما بعد دو مرتبه ، همان اشخاص را تحت تعقیب قرار دادند .
پدر مرا هم دوباره گرفتند .
وقتی پدر من آمد ، گفتند قلم را بردار و هرچه می دانی بنویس . (این بار برادر مرا هم گرفتند .)
پدر من بعدا گفت که با خود گفتم : « النجاة فی الصدق ؛ نجات در راستگویی است». حقیقت را باید نوشت .
هر چه بود نوشتم .
(بازرس به پدر من گفته بود شما خودتان هر چه وقایع بوده بنویسید . به برادر من هم گفته بود تو هم هر مقدار اطلاع داری بردار بنویس).
پدر من خطش خوب بود ، برادر من هم خطش بد نبود .
پدرم می گفت بعد از آنکه نوشتیم ، بازرس ابتدا این دو ورقه را برداشت نگاه کرد و گفت : به به ! پدر از پسر بهتر می نویسد ، پسر از پدر بهتر .
بعد ورقه مرا برداشت خواند . وقتی خواند یک نگاهی کرد و گفت : " آقا ! از لحن این نوشته پیداست که شما آدم راستگویی هستید چون هر چه بوده ولو به ضرر خودت بوده نوشته ای . بعد گفت : چون تو چنین آدم صدیق و راستگویی هستی من قرار منع تعقیب صادر می کنم .
Kr.anahida✒
راستگویی ، کلید طلایی گنج مقصود است و همگان می توانند با آن ، هم راه به سرای ایمان ببرند و
هم به گنج پربهای دیانت و شریعت دست یابند .
امام علی (ع) از راستی ، به عنوان پایه دین و ستون
ایمان یاد می کند و می فرماید :
«راستی، ستون مسلمان و پایه ایمان است».
همچنین از حضرت رسول اکرم (ص) نقل می کنند :
همواره ملازم راستی و همیشه راستگو باش ، زیرا راستگویی به سوی راه نیک و درست راهنمایی می کند و راه نیک ، به بهشت می رساند . چون آدمی همیشه راستگو باشد و راستی را پیشه کند ، نزد خدا از زمره صدیقان شمرده می شود و از دروغ نیز همیشه دوری کن ، زیرا عادت دروغ ، آدمی را به سوی راه بد راهنمایی می کند و راه بد به دوزخ می رساند و هنگامی که آدمی به دروغگویی عادت کند و دروغ را برگزیند ، در نتیجه ، نزد خداوند در گروه دروغگویان نوشته می شود .
سعدیا راست روان ، گوی سعادت بردند راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
پ.و : من که اعتماد به نفسم سر به فلک میبره باید به خودم یادآوری کنم ، که الکی الکی بهم مومن نخواهند گفت و به بهشت نخواند برد ؛ مگر ستون و پایه دینم رو درست کنم .
Kr.anahida✒
امام صادق علیه السلام ، می فرماید :
به حضرت اسماعیل از آن رو «صادق الوعد» گفتند که با کسی در جایی قرار گذاشت و تا مدتی (یکسال هم گفته اند) همان جا منتظر ماند . ازاین رو ، خداوند او را صادق الوعد نامید .
پ.و : تا یکسال ⁉
یا خدا جونم ...
خدا وکیلی من اگه بودم و طرف برام مهم بود فوق فوقش تا یکی ، دو ساعت میموندم ، بماند که غرغر میکردم و زیر لبی کلی چیز بارش میکردم . اگرم که طرف برام مهم نبود ، همون اول که نیومده بود ، میرفتم .
شما چطور ⁉
باید صداقت رو تمرین کنیم ، سخته اما شدنیه . ما میتونیم 👌
Kr.anahida✒